تشرف حاج شیخ محمد کوفی محضر امام زمان(عج)
نامش«محمد» بود و شهرتش «کوفی شوشتری» از خطّه خوزستان آمده بود و از شهر دانش پرور شوشتر؛ و از همین روی به «حاج محمد کوفی شوشتری » شهرت یافته بود. او همان کسی است که از جانب امام زمان (عج) واسطه رساندن توقیع شریف آن حضرت به دست آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی گشته است.
پارسا مردی راستگو و درستکار که پرواپیشگی و شایستگی های کم نظیرش از او چهره ای معنوی و مورد اطمینان ساخته بود. تقوا کم نظیرش چنان او را به اوج رسانده بود که علاوه بر تقید شدیدش به انجام واجبات و ترک محرمات هیچ عمل مکروهی نیز از او دیده نمی شد. و شاید همین ویژگی برجسته، رمز پیروزی و توفیقش در شرفیابی به محضر امام عصر بوده است.
تشرف در مسجد کوفه
داستان یکی از تشرف های درس آموز او، از زبان شیوای خودش، این گونه است:
جوانی بودم و شور و حالی داشتم. شب بیست و یکم ماه رمضان بود که برای احیا و عبادت و راز و نیاز با خدا به مسجد کوفه رفتم. نخست، نماز مغرب و عشا را در مقام امیرالمؤمنین به جا آوردم و آنگاه برای افطار به ایوان مجاور آمدم تا جایی بیابم و آنجا به افطار و استراحت بپردازم.
وقتی یه ایوان صحن رسیدم، دیدم فرشی گسترده است و شخصی بر روی آن خوابیده و عبا بر چهره کشیده و شخصی مؤدب در کنار او نشسته است. به او سلام کردم. پاسخ مرا داد و با زبان شوشتری و با لحنی پر از مهر و محبت گفت: «شیخ محمد! بنیش، افطار کن!»
از اینکه من او را ندیده ام، اما او مرا با نام و نشان صدا می زند و از نیت من آگاه است که به قصد افطار به ایوان رفته ام، شگفت زده شدم؛ اما به هر حال فرش خود را افکندم و در کنار آنها نشستم و سفره افطاری را که بسیار ساده بود، گشودم و او را به افطار دعوت کردم. او پاسخ داد: «افطار کرده ام». با شروع افطاری، سرِ صحبت را با اوآغاز کردم و پرسیدم: «این آقا که اول شب خوابیده است، کیست؟» پاسخ داد: «ایشان آقای عالم است.» منظورش را درک نکردم، فکر کردم می گوید دانشمند و مجتهد است. به همین جهت پرسیدم : «ملّا و مجتهد است؟!» گفت: «می گویم آقای عالم!» فردی که خوابیده بود، فرمود: «یا خضر، دُعه؛ ای خضر! او را رها کن!»
چون خوابم گرفته بود، با خود گفتم کمی بخوابم و آنگاه بر خیزم و به عبادت و مراسم احیا بپردازم. با این نیت و اندیشه برخاستم و به ایوان مجاور رفتم و خوایبدم. ساعتی بیشتر نشد که بیدار شدم و فضای مسجد را چنان روشن و نورانی دیدم که گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است.
بسیار ناراحت شدم که چرا خوابم برد و احیا شب قدر به آسانی از دستم رفت و از بهرها و فیوضات آن محروم گشتم. با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیرمومنان(ع) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیت والایی در محراب نشسته است. نفهمیدم نماز را خوانده اند یا می خواهند شروع کنند. سلام گفتم و آنان جواب من را دادند. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه، یکی از آنان گفت: «شیخ محمد را با خود ببریم؟» آن بزرگواری که در محراب نشسته بود، فرمود: «نه! وقت او نرسیده است.» من بی توجه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم تا نماز صبح را بخوانم که دیدم مسجد تاریک است و هیچ کس در مقام نیست. دقت کردم، متوجه شدم که اول شب است و تازه دریافتم که منظور از «آقای عالم» که بوده است و بر خود تأسف خوردم که چه فیض عظیمی را از دست داده ام.
پیام های تشرف:
نکته های قابل توجه در این تشرف، از این قرار است:
1. تعلق و دلبستگی امام زمانمان به مسجد کوفه، به ویژه در بیست و یکم ماه رمضان که شب شهادت جدّ برزگوارش امیر مؤمنان علی (ع) است؛
2. ارزش و اهمیت ویژه مقام امیر المؤمنین (ع) در مسجد کوفه که به جرأت می توان گفت قدمگاه و عبادتگاه آقا امام زمان (عج) است؛
3. خواب زود هنگام و کوتاه مدت امام زمان (عج) در اول شب و بیداری و عبادت در قسمت عمده شب؛ که خود می تواند الگو و اسوه ارزشمندی در تنظیم برنامه خواب و بیداری ما باشد؛
4.همراهی و ملازمت حضرت خضر (ع) با سید و سرور عالم، امام زمان (عج).
باید که دمی غافل از آن شاه نباشی
شاید که نظر افکند آگاه نباشی...