بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
صدوق در کتاب کمال الدین از محمد بن علی بن محمد بن حاتم ، او از احمد بن عیسی ، او از احمد بن طاهر قمی ، او از
ابوالحسین محمد بن یحیی الشیبانی روایت کرده : در سال دویست و هشتاد و هشت وارد کربلا شدم و زیارت قبر سیدالشهدا
علیه السلام نمودم . به بغداد مراجعت کردم تا اینکه به مشهد امام موسی علیه السلام رسیدم ، وقتی که بوی تربت آن بزرگوار به
مشامم رسید ، آب دیده ام بی اختیار به صفحه رخسارم جاری گردید ة تا این که از گریه و نحیب فارغ شدم . شیخی را دیدم که
قامتش خم شده و پیشانی و کف های دست هایش را مانند زانوی شتر پینه بسته ، می گفت : به کسی که در نزد قبر با او بود
که : ای پسر برادرم ! به درستی که رسیده ام به شرایف علوم و غوامض غیوب آن دو مولا ، که نرسیده است به آن ها مگر
سلمان . به درستی که عمرم تمام شده ، در اهل ولایت ، کسی نمیابم که لیاقت حمل آن ها را داشته باشد .
راوی گوید که : با خود گفتم که همیشه در طلب علوم و اسرار ائمه علیهم السلام سعی و تلاش می نمایم و حال آن که سخن این
شیخ دلالت بر امر عظیم دارد
.
پس گفتم : یا شیخ ! آن دو مولا کیانند ؟ گفت : آ دو ستاره اند که در زیر زمین سرّ من رأی غایبند ، گفتم به حق آن دو سید قسم
می خورم که من طالب علوم و اسرار ایشانم . شیخ گفت که : اگر راست می گویی بیار احادیث و آثار را که از ایشان ضبط کرده ای
و به من بنما . پس زمانی که کتب و آثار مرا ملاحظه نمود گفت که : راست می گویی ، من بشر بن سلیمان نخاس هستم از اولاد
ابو ایوب انصاری ، یکی از دوستان امام علی النقی و امام حسن عسگری علیهما السلام و همسایه ایشانم در سرّ من رأی . گفتم
که : پاره ای از اخبار و آثار ایشان به من نقل کن .
شیخ گفت که : امام علی النقی علیه السلام مسایل بیع و شراء غلام و کنیز را به من یاد داد ، من بیع و شراء نمی کردم مگر به
اذن او ، و از موارد شبهات اجتناب می کردم ، حتی که در سرّ من رأی قدری از شب گذشته در منزل خود نشسته بودم ، ناگاه در را
زدند ، پس با سرعت دویدم ، دیدم که کافور خادم مرا به خدمت امام علی النقی علیه السلام می طلبد . پس لباس پوشیده به
خدمت آن حضرت رفتم . دیدم که امام حسن عسکری علیه السلام گفتگو می کند و خواهرش حکیمه در پس پرده است . پس
زمانی که نشستم آن حضرت به من فرمود که : یا بشر ! تو از اولاد انصاری و دوستی ما همیشه در شماها بوده و آن را خلف از
سلف میراث برده و شما موثّقین ما اهل بیت هستید . حدیث را ، که سابقا مذکور شد به آخر رسانید.((1))
1= کمال الدین ، ج 2 ، ص 417 ، ح 1 ، باب 41 ، ما روی فی نرجس علیها السلام
یا زهرا...