بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امام حسن عسکری علیه السلام فرمد : یا عمه ! از پدرم اذن حاصل بکن . حکیمه گوید که : لباس خود را پوشیدم به ممنزل برادرم رفتم سلام کردم و نشستم ، پیش از آنکه سخن بگویم برادرم فرمود : یا حکیمه ! نرجس را به نزد امام حسن عسکری علیه السلام بفرست ، عرض کردم : ای سید من ! برای همین آمده ام . برادرم فرمود : یا مبارکه ! خدای تعالی خواسته که تو را در این اجر شریک گرداند . حکیمه گفت : من درنگ نکرده به منزل خود آمدم و جاریه را زینت دادم و به امام حسن عسکری علیه السلام بخشیدم و در منزل خد چند روز میان ایشان را جمع کردم ، بعد از آن هر دو را به خانه برادرم فرستادم . پس برادرم از دنیا رحلت کرد و امام حسن عسکری علیه السلام در جای او بنشست و به زیارتش می رفتم ، چنانکه به زیارت پدرش مشرف می شدم . روزی به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رفتم ، نرجس نزد من آمد که پاکش مرا بکشد گفت : یا مولاتی ! پاکش را دست من ده . من گفتم : تویی سید و مولات من ، به خدا سوگند که پاکش به دست تو نمی دهم که بیرون کنی ، بلکه باید من خدمت تو را بکنم پس امام حسن عسکری علیه السلام گفتگوی ما را شنید و فرمود : یا عمه ! خدا جزای خیر دهد به تو . تا غروب آفتاب به خدمت آن حضرت نشستم ، پس صدا کردم جاریه را و گفتم : لباس های مرا پیش من آر تا به منزل خود روم . حضرت فرمود : یا عمه ! امشب را نزد ما باش ، بزودی در این شب مولود کریمی متولد خواهد شد . خدای تعالی به سبب آن زمین را بعد از مردنش زنده خواهد کرد . عرض کردم : از که متولد خواهد شد و حال آنکه در نرجس اثر حمل نمی بینم !؟ فرمود : از نرجس ، نه از غیر او . حکیمه گوید که : برخاستم و به سمت نرجس رفتم ، شکم و پشت وی را ملاحضه نمودم ، اثر حمل در او ندیدم . پس به خدمت آن حضرت آمدم و از آنچه که کردم خبر دادم ، حضرت خندید و فرمود که : امشب وقت فجر حمل او ظاهر خواهد شد ؛ مثل او مثل مادر موسی است که کسی به حمل او مطلع نشد ، زیرا که فرعون شکم زنان حامله را می شکافت ، و این مولود نظیر موسی است . ادامه دارد... یا زهرا...
.