روز عید فطر است. روز چیدن میوه های شاداب فطرت که بر شاخسار یک ماه بندگی و امساک از خوردن و آشامیدن روییده است. روز شکرگزاری از نعمت رمضان و سفره گسترده اش، که همه جان های تشنه را از سبوی تشنگی خویش، سیراب گردانید.
روز سپاسگزاری از میزبان مهربان این ضیافت است که زنجیرها را از دست و پای گشود و بر دست شیاطین بست تا میهمانش آسوده تر بتواند در بارگاهش سجده کند. امروز عید عاشقان و دلباختگان است. عید همه پرستش گران زیبایی است.
و تو ای ماه ضیافت خدا، رمضان! با هزار جلوه آمدی و دل از کف ما ربودی. جانمان را در برکه مهربانی ات شستی و اینک خوان پرنعمتت را برچیدی و نورباران ما به آخر رسید. سودای رفتن تو ای ماه بهترین اندوه و هراس را یکباره در دل انداخته و چینی چشم، بهمراه سینی اسپند و قرآن به بدرقه ات آمده، پشت سرت آب میریزد و دل اندوه از رفتن تو دارد و جان، هراس حفظ امانت تو را که در جریان یک ماه بندگی، آن را از تو گرفته است. وداع ای ضیافت الهی!
مهربان پروردگارا! به پاسداشت مهرورزی تو روزه گرفتم و حال به نماز فطرت پاک می روم و در آبی رحمتت روح و جان می شویم و در این لحظه های سبز استجابت، شاخه های نخل آرزو را در دست میگیرم و سلامت، سربلندی و شادی تمام بندگان خوبت را از تو میخواهم و امید دارم که آن را عیدی این روز بزرگ قرار دهی...